پسر گلم ارمیاپسر گلم ارمیا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 30 روز سن داره

ارمیا شازده کوچولوی من

تاريخچه هفت سين

  در دوران ساساني ظرفهاي زيباي چيني از چين وارد ايران شد و به همين دليل چيني نام گرفت. براي تفاوت گذاشتن بين ظرفهاي چيني و فلزي، آنهايي كه ساخت فلز بودند سيني نا ميده شدند و آنها كه از كايولين ساخته شده بودند چيني نام گرفتند. عدد هفت از هفت امشاسپند در دين زرتشتي ( اورمزد، وهمن، ارديبهشت، شهريور، سپندامذ، خورداد و اَمُرداد) گرفته شده و به نام هفت امشاسپند، هفت سيني يا بشقاب چيني را از قند و شكر و شيريني پر مي كردند و بر سر سفره مي گذاشتند. زرتشتيان در سفره ي هفت سين آينه را در مقابل شمع روشن قرار مي دهند تا روشنايي بيشتر شود كه نشانۀ احترام به آتش است. تخم مرغ نمايانگر زاد و ولد و زايش است كه هميشه در سر سفره وجود داشته است. سير به ...
29 اسفند 1390

عزیز دلم هفت ماهگیت مبارکباد

ارمیای من هفت ماهه که پیشم اومدی هفت ماهه که با هم دیگه خندیدیم گریه کردیم لحظه هارا با هم دیگه نفس کشیدیم .اومدی و با اومدنت روزای قشنگی را به زندگیم هدیه کردی اومدی و شدی همه چیز مامان اومدی و شدی قشنگی تموم لحظه های مامان.اومدی و با خنده هات برق شادی را مهمون نگاه هامون کردی.پسر گلم توی نگاهت آبی آسمون جاریه پاک ساده و بی آلایش اون دستای کوچیکت گرمی و مهربونی آفتاب آسمون را داره و عطر تنت بوی بهشت می ده عزیز مامان.اومدی و با اومدنت مامان دوباره طعم عشق را چشید اومدی و لحظه هام پر شدن از تو از عطر قداست نفس هات و من لایق نفس کشیدن هوایی شدم که نبض نفسهات در اون جاریه.عزیز دلم هفت ماهگیت مبارکباد. ...
24 اسفند 1390

اولین چهارشنبه سوری پسرم

بیا در غروب آخرین سه شنبه سال برای گردگیری افکارمان آتشی بیافروزیم کینه ها را بسوزانیم زردی خاطرات بد را به آتش و سرخی عشق را از آتش بگیریم آتش نفرت را در وجودمان خاموش کنیم ...
24 اسفند 1390

دلبندم اولین مرواریدت مبارک

      هورا هورا هورا ارمیا جونم مبارک باشه می پرسی چی؟ الان میگم اولین دندونت (دندون سمت راست فک پایینی )در 6 ماه و 10 روزگی بالاخره خودش و نشون داد اونم درست٢٥ بهمن١٣٩٠ روز ولنتاین ، پسر گلم تو بهترین هدیه رو به مامانت دادی واقعا متشکرم اینقدر از دیدن این مروارید کوچولو خوشحال بودم که یک ساعت تو رو بغل کرده بودم و دور خودم می چرخیدم.   ارمیا داره یه دندون         قند میخوره از قندون!   فرشته ای مهربون         آورده براش یه دندون!   آش بخورید نوش جون    آش دندون ارمیاجون! ...
1 اسفند 1390

واکسن شش ماهگی ارمیا

پسرم امروز صبح واکسن زدی و خیلی خیلی بی تابی.تا اون پاهای کوچولوتو حرکت میدی ،فریادت بلند میشه سعی می کنی پاتو تکون ندی سینه خیز هم نمی ری. تب داری ،درد داری،گریه میکنی اونجوری که تا ته دل آدم میسوزه. عزیزم خیلی برات غصه میخورم خدایا گاهی مادر بودن چقدر سخته!!! * * * الان شب دومیه که واکسن زدی حالت بهتر شده امشب کلی خندیدی و بازی کردی خدا را شکر دیگه تا یکسالگی واکسن نداری اون موقع هم پسرم برا خودش مردی شده تحملش زیاد میشه.الهی دیگه هیچ وقت درد و ناراحتی تو رو نبینم .مامان فدات بشه گلکم.      
19 بهمن 1390

نازنین پسرم شش ماهگیت مبارک

ماهگیت مبارک گل پسرم               تو آمدی و شدی همه چیز من و اینک میخواهم این نوید را به همگان بدهم که نوزاد تازه متولد شده دیروز من امروز 6 ماهه شده و به راستی اینجاست که درک میکنم گذر زمان در کنار تو اصلا احساس نخواهد شد  تمام بی خوابی هایم فدای یک نگاه و لبخند زیبای تو بوی تنت سرمستم میکند و عطر دل انگیز وجودت مرا از شوق سرشار... دردونه من! ارمیای نازنینم 6 ماه با عشق کنار هم زندگی کردیم و چقدر خوشحالم که تو رو دارم اصلا باورم نمیشه که نصف سال رو با هم گذروندیم و تقریبا 180 روزه که پا به پای هم پیش رفتیم الان دیگه واسه خودت مرد ...
17 بهمن 1390

پسرم این چهار جمله را به ذهنت بسپار

ياد گرفته ام كه با احمق بحث نكنم و بگذارم در دنياي احمقانه خويش زندگي كند . * ياد گرفته ام با وقيح جدل نكنم چون چيزي براي از دست دادن ندارد و روحم را تباه ميكند. *  ياد گرفته ام از حسود دوري كنم چون حتي اگر دنيا را به او تقديم كنم باز هم از من بيزار خواهد بود.  * ياد گرفته ام تنهايي را به بودن درجمعي كه به آن تعلق ندارم ترجيح دهم. ...
13 بهمن 1390

سینه خیز رفتن و شیطنت

٩٠/١٠/٢٥ یعنی در 5 ماه و ده روزگی بودکه عزیزدلم سینه خیز رفتن را بطور کامل یاد گرفتو حرکت کردنش شروع شد . پسر کوچولوی مامان این روزها بی نهایت شیطون و بازیگوش شده و چند وقتی هست که شب ها دیر وقت می خوابه و مدام در حال بازیگوشی و کنجکاوی و شیطنته.عزیز دلم مامان فدای این شیطنتهای شیرینت بشه. شکستن اسباب بازی ها شروع شده ،شیشه شیرشو همچنین شسکت(البته فدای سرش)  
3 بهمن 1390

مهارتهای آقا ارمیا

عزیزم شروع کردی به سینه خیز رفتن 10 ،15 سانتی جلو میری مانند عقربه ساعت دور خودت می چرخی دست و پای خودتو میخوری و خیلی زیبا دیروز 18 دی ماه بابا رو صدا زدی خلاصه داری برا خودت یه آقای به تمام معنی میشی خدایا تو را سپاس می گویم به خاطر فرشته نازنینم
19 دی 1390